خوش به حال چشمه‌ها و دشت‌ها و سبزه‌ها

کاظم همایون؛ نویسنده و پژوهش‌گر محیط زیست

اگر زندگی اولیه را در نظر بگیریم یا حداقل آن روزگار را که نوروز پایه‌گذاری می‌شود، به نیکویی اهمیت زیرساختی این جشن بزرگ را در زندگانی بشریت درمی‌یابیم. انسان‌ها رفته‌رفته متوجه شدند که طبیعت، خود دارای رفتاری منظم است و به مرور دریافتند که خود را با فصل‌های گوناگون سال وفق بدهند. نوروز بدون این‌که منسوب به فرهنگ و آیینی خاص باشد؛ تعلق به زمین و گیاه و جوانه‌ها و درختان و سبزه‌ها و چشمه‌ها و دشت‌ها داشته است. نوروز، خود باعث شده است که انسان آن را به فال نیک بگیرد و با آغاز دوباره‌ی طبیعت چشن برپا کند و مثل طبیعت دیگرگون شود. اگر نگاه هستی‌شناسانه نسبت به جشن‌های بزرگ داشته باشیم؛ درمی‌یابیم که نوروز در میان تمام جشن‌های بزرگ، تنها جشنی است که پایه‌ی ایدیولوژیک ندارد. جشن بزرگ زایش مهر که مسیحیان آن را پس از قرن سوم میلادی زیر عنوان زایش مسیح جشن می‌گیرند، هم در گذشته و هم در امروز با روی‌کردی ایدیولوژیک همراه بوده است.

همین‌گونه جشن‌های اسلامی (عید فطر و عید قربان ) که یکی در شکرگزاری از رهایی روزه و دیگر برای شکرگزاری رهایی از قربانی برگزار می‌شود، از دید محیط ‌زیستی مسأله دارند و درشت‌ترین آن، کشتن حیوانات بی‌شمار حتی خلاف روحیه‌ی دین‌داری با حضور‌داشت کودکان و زنان است که باعث می‌شود عاطفه را از ایشان گرفته و نوعی معافیت در برابر کشتن و خون‌ریزی را به آنان تداعی کند و تکرار پی‌هم این روی‌کرد به مرور زمان تبدیل به یک فرهنگ خشونت‌زا خواهد شد و من فکر می‌کنم که امروزه یکی از دلیل‌های عمده‌ی خشونت‌ها در کشورهای اسلامی، همین مسأله باشد.

هم‌چنان پژوهش‌گران پزشکی و سلامتی در سازمان به‌داشت جهانی دریافته‌اند که استفاده از گوشت سرخ و فرهنگ گوشت‌خوری به یک معضل بزرگ به سلامت انسان‌ها در سراسر جهان تبدیل شده است و در کنار این، تحقیقاتی را که پانل بین‌المللی تغییرات آب و هوایی انجام داده، نشان می‌دهد که حدود بیش‌تر از چهارده درسد از تولید گاز‌های گل‌خانه‌ای جهان، مستقیماً به تولید گاز میتان برمی‌گردد که از اثر پرورش دام (گاو و گوسفند) در فضا پخش شده و منجر به گرمایش شتاب‌ناک زمین شده است. در حالی که نوروز نه تنها چیزی را ضایع نمی‌کند؛ بلکه به پاس‌داری از طبیعت و جوانه و گل و بلبل دعوت می‌کند. من می‌توانم با جرأت ادعا کنم که نوروز طبیعی‌ترین جشنی است که از روزگار درازآهنگ زندگی تا به ام‌روز باقی مانده و شاید من‌حیث شهروند حوزه‌ی تمدنی فارسی‌، بتوان به آن افتخار کرد و آن را از سنت‌های احسن نیاکانی دانست.

هم‌چنان اگر به تقویم طبیعت در حوزه‌ی خودمان نگاه کنیم؛ به روشنی دیده می‌توانیم که انسان‌های این خطه‌ی پهناور برای هم‌زادی و هم‌زیستی خویش، زیست‌بایدهایی را در آن نهادینه کرده‌اند تا نشانه‌های گردش زمانه را در روز‌ها بشناسند و بر گاه‌وبی‌گاه بودن در کارها نشانی داشته باشند که آن تقویم، هم‌خوان با طبیعت همانا آیین‌های نوروزی است که آن را به گونه‌ی پایین برمی‌شمردند.

۱. پیش‌نوروزان: چهارده‌ و یا پانزده روز پیش از نوروز، روز‌های نو آغاز می‌گردند که روز چهاردهم ویژه برای گاو ‌خنک (گاوورزیدن و گاوآزمایی برای کشاورزان و مال‌داران) است. روز پانزدهم ماه اسفند، آیین نوروزی وارد روزشمار خویش می‌شود. درین روز همه خانواده‌ها تا جایی که توان داشته باشند، از سفیده و تلقان (آرد و شیرینکن) چیزی در آستین (گنجور) مانده باشد؛ در روستا و دیه‌های بی‌شماری نان و حلوا پخته کرده و با توزیع آن شاد‌مانی را برمی‌انگیزند. در همین روز، بزرگان و پیرمردان در گردآمدگاه‌ها می‌آیند و دیگران را با پیرش‌خواهی و نیایش نیک‌روزی به آیین گاو خنک یا همان «آموزش‌دادن گاو‌ها برای کشت و کاشت و شخم زمین که در آن نوجوانه‌ی گاو‌ها و گاوهای سال‌مند‌تر آزموده می‌شوند.» راه‌نما می‌گردند که این سنت روستایی و این پیرش کهن دهقانی و مال‌داری را زیرشمار آیین های نوروز به نام «گاو خنک» نامیده‌اند.

۲. پیراسته‌داری پیرامون: سرمای سوزان زمستان و تهدید‌هایش با تابش گرم خورشید پایان می‌یابد؛ گل و گیاه می‌برآیند و درخت‌های بادام و زردآلو شکوفه‌باران می‌شوند؛ زنان جامه‌های برابر با کار مردان را از کرباس و نخ تافته و بافته می‌سازند و می‌دوزند؛ مردان نیز این لباس کار و آمادگی برای رفتن به روزگار را برای پیراسته‌داری پیرامون خویش با خوشی، خرسندی و امید بر تن می‌کنند و آماده به آغاز کار می‌شوند. در پیراسته‌داری پیرامون، یا دومین رواج پر‌بهره‌ی سنت نوروزی، همان کارهایی را روبه‌راه می‌کنند که امروزه به ‌نام حفظ محیط‌ زیست، مصطلح شده‌اند. خانه‌های خویش و زیست‌خانه‌ی چهار‌پایان و مرغ و چرغ را به درستی پاک می‌دارند و خاک خشک بر آن می‌پاشند.

۳. خانه‌سفیدکنان (سفیدکردن خانه‌ها): در دهم حوت/اسفند که با نرمه‌های رنگ سپید یا همانا جوهر و شیره‌ی خاک سفید است را با برخی مواد دیگر به‌هم می‌زنند و رنگ مالشی برای تنه‌ی درخت و سپید‌کردن دیوار می‌سازند. این سپید‌کاری، شگون پاک‌نهادی را در میان مردم دارد. باز هم به مفهوم پیراستن و پاکیزه‌نگه‌داشتن محیط‌ زیست انسان‌هاست. جالب این‌که این شیره‌ی رنگ سپید در کنار این که دیوار و درختان را سپید و روشن می‌کند؛ ضد حشره و به‌داشتی‌ست؛ یک ماده‌ی ارگانیک است و بر آب، خاک، هوا و هیچ یک از اجزای طبیعت، اثری منفی به ‌جا نمی‌گذارد و این‌کار در هزار‌ها و چندین‌هزار سال پیش در دستور انجام بوده است.

۴. جامه‌دوزان: آیین جامه‌دوزان را دختران جوان و زنان در خانواده‌ها و همه بانوان به دوش داشتند که این دستور‌های بی‌کم‌وکاست از جانب بزرگان، پادشاهان، پیش‌وایان، دانایان و حکیمان در روستا‌ها بوده است که هیچ‌کس نباید با لباس ژنده، کهنه و یا ناپاک به میدان عید‌گاه بیاید یا هیچ‌کسی در گردآمدگاه و دیدووادیدها نباید دژم باشد. اگر چنانچه در میانه، کسی و کسانی بی‌بضاعت می‌بودند و توان نوگری نمی‌داشتند؛ دارایان، بزرگان و توان‌مندان به یاری حاکمان و چاره‌گران، نیاز آن‌ها را به‌ خوبی برکنار می‌نمودند و ایشان باید در برابر این یاری، سهم بیش‌تر خود را در حفاظت از محیط‌ زیست انجام می‌دادند که این عمل‌کرد نیز در پیراسته‌داری محیط ‌زیست انسانی و جامعه‌ی زیستی باهمی مردم و چهارپایان، نقش به‌سزایی داشته است.

۵.کهنه‌سوزان یا همانا چهارشنبه‌سوزی: چهارشنبه‌سوزی یا کهنه‌سوزان، خود یک نگاه درازدامن در پیرامون تاریخ پردگرشد آیین نوروز است. من فکر می‌کنم چهار شنبه‌سوری، خود از چهار‌شنبه‌سوزی با برداشتن آرام‌آرام سرنشین «ز» به چهارشنبه‌سوری برگشته است.

در آیین‌های نوروزی، سوختاندن کهنه‌ترین پوشاک‌ها و پوشاک‌های چندین‌ساله با چندین‌ده‌پارگی (پینه دوختگی‌ها) دستور بزرگان و پیش‌کسوتان بوده است. از دامنه‌های تبت پامیر در کاشغر تا پهنه‌ی بلخ و از سیستان و سه‌جازیستان تا نیشاپور، در افق فراست‌ناکی و فرهنگ‌پایگی همواره جشن‌ و شادمانی‌های پی‌آمد به نوروز و یا برآمد به آیین نوروز، پاس‌داری می‌شده است.

۶. دوهفتگان یا سبزآیینی: از چهاردهم حوت/اسفند تا بیست‌و‌نهم حوت، هر روز یک آیین از آیین‌ها و سنت‌های پیشانوروز به‌سر می‌شود و مردم با دل‌شادی شور‌انگیز، به پیش‌واز روز‌های گرما‌بخش نو‌بهار تا می‌توانند و درمی‌یابند و از جور تیرگی و سرمای سوزان زمستان انتقام می‌گیرند. در همین حال در دهم حوت نیز جاهایی که گرم‌ترند و زودتر بهارگونه می‌شوند؛ مردم آیین بزرگ نهال‌شانی یا سبز‌باوری را پیش دست خویش می‌نهند و دست و آستین برمی‌زنند که درخت و پیرامون را باغ‌چه‌باران کنند.

همان‌گونه که در بالا گفته شد؛ به‌ پیش‌واز از تجلیل جشن با‌شکوه طبیعت که پانزده‌روز پیش از نوروز (پیش‌نوروزان) آغاز می‌شود و تمام نشانه‌ها و عناصر و تعلیقات آن ربط مستقیم دارد به طبیعت. حتا سفره‌ی هفت‌سین نوروز از عناصر طبیعی چیده می‌شود که در آن سیر، سیب، سرکه، سبزه، سنجد، سکه، سمنک و… هرکدام به نمایندگی و نماد یک مفهوم طبیعی بازگوکننده‌ی پیوند احترام‌آمیز ارتباط انسان با پیرامون وی است.

نوروز که به عنوان بزرگ‌ترین جشن فرهنگی شناخته می‌شود؛ علی‌رغم این‌که تاریخ درازدامنی داشته است. در دوره‌ی اسلامی با چالش‌ها و مخالفت‌های بنیادگرایان روبه‌رو شده است؛ چون اعیاد اسلامی به هیچ وجه نتوانست جای آن را در جغرافیای مادر بگیرد. این جشن بزرگ در تاجیکستان و ایران چنان که در گذشته برگزار می‌شد؛ برگزار می‌شود و این دو کشور پارسی‌زبان به عنوان اعضای میراث‌دار، آن را پاس‌داری می‌کنند و ایرانیان قسمی‌که در بالا ذکر شد، طولانی‌ترین تعطیلات خود را در این جشن می‌گذرانند؛ اما در افغانستان دست‌خوش ذهنیت‌های بنیادگرایانه گردید و با آن‌که هنوز یادی از آن می‌شود، چنان که باییست تجلیل و بزرگ‌داشت نمی‌شود. عمومیت‌یافتگی اعیاد دینی، باعث شده است که این جشن مهم و باستانی به جشن‌های درجه‌دو مبدل شود که مایه‌ی تأسف و تأثر است. مردم ما با بی‌خبری از چندوچون چنین مسایل، در عیدی که میلیون‌ها حیوان قربانی می‌شود؛ بیش‌تر از نوروز حضور می‌یابند و آن را طبق یک باور ایدیولوژیک، پاس‌داری می‌کنند؛ در حالی که به اندازه‌ی یک‌سوم تاریخ نوروز هم پیشینه ندارد؛ اما جشنی را که انسانی‌ترین و طبیعی‌ترین و مهم‌ترین جشن تاریخی است، فراموش کرده‌اند. نوروز، گذشته از این‌که یک مناسبت طبیعی است؛ امروز نمادی از استقامت و مبارزه علیه تحجر، خشکی، سردی و سوزندگی است. نوروز، گذشته از این‌که یک جشن است؛ امروز در سرزمین ما نماد ایستادگی روشن‌فکران، اهل خبره و انسان‌های چیز‌فهم علیه متحجران دینی نیز است که آن را محدود و محصور و نکوهش می‌کنند.

تاریخ باستان ما آمیخته با روایت سبز است. از عصر استوره تا امروز، تمام قصه‌ها و افسانه‌های انسان مرتبط است با سنگ، کوه، آب، آتش و عناصر دیگر حیات. این‌که در معبد آناهیتا، آب به جای انسان طواف می‌کند؛ این‌که آتش به عنوان نماد بزرگ پاس‌داری می‌شود؛ این‌که زردشت به تازه‌عروس‌وداماد توصیه می‌کند که بعد از عقد یک درخت بکارند؛ این‌که شاه‌نامه، گوشت‌خواری را نماد اهریمنی می‌داند و آن را از سنت‌های ضحاک می‌پندارد، همه سراسر مملو است از یک روی‌کرد سبز که ما را به سوی یک مطالعه‌ی گسترده در این ساحت ره‌نمون می‌کند و بازکردن این همه عناصر به‌هم‌پیوسته کاری است سترگ؛ اما کلیت روایت باستانی را که می‌بینیم، بی‌جا و بی‌مورد نبوده که جشنی به این بزرگی و پاکیزگی از آن بیرون بیاید. نه تنها نوروز که سایر جشن‌های باستانی و تاریخی ما، دارای یک روی‌کرد بسیار معنادار طبیعی است که ما را به جای آسمان با زمین و اطراف‌مان آشنا می‌کند. اگر نوروز، اگر مهرگان، اگر سده و سایر خرده‌جشن‌های فرهنگی لایه‌گشایی شوند؛ بیرون از عناصر طبیعی چیزی از آنان بیرون نمی‌آید که این، خود دال بر پیوستگی مفهومی دارد. انسان دیروزی چنان با طبیعت انس داشته که با هر تغییر و تحول در آن، تغییر و تحول می‌یافته و مثل زمین و اطراف آن، برای خود معنا می‌آفریده و در کنار سایر عناصر طبیعی، از خود رفتاری و کرداری باقی می‌گذاشته است. امید دارم، همان‌گونه که سبزه‌ها از میان سنگ‌ها جوانه می‌زنند، ما نوروز را دوباره بازیابیم و با آن از زندان تنگ و تاریک ذهنیت‌های مستبد و متحجر رهایی ببخشیم. این جشن بزرگ، هزاران‌سال پا‌به‌پای طبیعت آمده است و تا زمانی‌که طبیعت زنده شود، با آن خواهد آمد و زنده خواهد ماند.

Blueye TV وب‌سایت
بلوآی یک رسانه دیجیتالی است که برنامه و مستندهای تلویزیونی، پادکست‌‌ها، مجله‌های علمی - پژوهشی «کاخ بلند» و «نوروزنامه» و مقاله‌های پژوهشی را تهیه کرده از طریق وبسایت و شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Blueye TV